Ú¯ÙØª Ùˆ Ú¯Ùˆ با «آربی اوانسیان» کارگردان ØµØ§ØØ¨ نام تئاتر ایران در دهه های Û´Û° Ùˆ ÛµÛ° شمسی – بخش نخست
امین عظیمی/ ÙØ±Ø²Ø§Ù†Ù‡ ابراهیم زاده:Â Ú¯ÙØª Ùˆ Ú¯Ùˆ با آربی اوانسیان در یک شب٠سرد٠زمستانی در «موزه سینما» Ø´Ú©Ù„ Ú¯Ø±ÙØª. در روزهای آخر دی ماه. از پس٠تراÙیک٠بی پایان خیابان های تهران Ú©Ù‡ در پیوند با Ø§Ø²Ø¯ØØ§Ù… Ùˆ شلوغی کاÙÛ€ آنجا Ú©Ù‡ انتخاب خود٠آربی برای دیدار بود، بیشتر به ØØ±Ù زدن٠بلند بلند چند Ù†ÙØ± وسط خیابان شبیه بود تا یک Ù…ØµØ§ØØ¨Û€ جدی در ÙØ¶Ø§ÛŒÛŒ آرام. همین مکان هم نقطۀ شروع ØµØØ¨Øª ها شد Ùˆ بعد نوبت به صورت بندی جریان های تئاتری ایران در دو دهه پیش از انقلاب رسید. بویژه «کارگاه نمایش»، آدم هایش، Ø§Ù‡Ø¯Ø§ÙØ´ Ùˆ اوج Ùˆ خاموشی اش.
 بعد از انقلاب این دومین بار بود Ú©Ù‡ او – یکی از Ø·Ø±Ø§ØØ§Ù† Ùˆ کارگردانان خلاق تئاتر ایران در دهه های Û´Û° Ùˆ ÛµÛ° خورشیدی – به ایران آمده است. آن هم تنها برای Û² Ù‡ÙØªÙ‡.
بار نخست سال Û±Û³Û¸Û± بود Ùˆ امروز Û±Û° سال از آن زمان گذشته است. آربی اندکی پیرتر شده اما با تمام تلاشی Ú©Ù‡ گاه برای پیدا کردن واژۀ صØÛŒØ از میان دایره Ø§Ù„Ù…Ø¹Ø§Ø±Ù ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡/ ارمنی/ ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ ذهن اش در ØÛŒÙ† Ú¯ÙØª Ùˆ Ú¯Ùˆ Ù…ÛŒ کرد، بسیار شمرده، منظم Ùˆ دقیق Ùˆ البته بی تعار٠سخن Ú¯ÙØª.
مسیر Ú¯ÙØª Ùˆ Ú¯Ùˆ بارها پیرامون وجوه گوناگون ÙØ¹Ø§Ù„یت های «کارگاه نمایش» Ùˆ شمایل تئاتر Ùˆ مخاطب امروز ایران Ø±ÙØª Ùˆ برگشت داشت تا آنکه در انتها پای میرزا آقا تبریزی، میرزا ملکم خان ناظم الدوله Ùˆ ØØªÛŒ تعزیه Ùˆ … به این Ù…Ø¨Ø§ØØ«Ù‡ باز شد.
Â ÙØ±ØµØª  کوتاهی برای سخن Ú¯ÙØªÙ† بود. آربی عجله داشت Ùˆ باید به دیداری دیگر Ù…ÛŒ رسید اما ØØ±Ù های شنیدنی او در طول Û¶Û· دقیقه دیدار ما، Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ تواند برای بسیاری از اهالی تئاتر Ùˆ غیر تئاتر Ø¨ØØ« برانگیز باشد، از این قرار است Ú©Ù‡ در ادامه Ù…ÛŒ خوانید:
♦ آقای اوانسیان ساختمان Ùˆ ÙØ¶Ø§ÛŒ «باغ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³Â» شما را یاد Ú†Ù‡ چیزهایی Ù…ÛŒ اندازد؟ Â
آربی اوانسیان: دو، سه صØÙ†Û€ مهم Ùیلم «چشمه» در اینجا Ùیلمبرداری شده است. بعد از آن Ùیلم بود Ú©Ù‡ این ساختمان توسط رادیو تلویزیون ملی ایران مرمت شد. البته قبل از مرمت در سال Û±Û³Û´Û¹ یرژی Ú¯Ø±ÙˆØªÙØ³Ú©ÛŒ در این ÙØ¶Ø§ نمایش «همیشه شاهزاده» را اجرا کرد.
 در تابستان بعدی اش هم سه ماهی گروه بازیگران ایرانی Ú©Ù‡ با پیتر بروک، «ارگاست» را اجرا کردند، اینجا تمرین داشتند Ùˆ من سرپرست شان بودم. در باغ Ùˆ ساختمان، کارهای مقدماتی قبل از Ø±ÙØªÙ† به شیراز انجام Ú¯Ø±ÙØª.
در این ÙØ¶Ø§ ما نمایش «باغ آلبالو» را تمرین کردیم. در باغ Ùˆ چهار اتاقی Ú©Ù‡ اینجا داشت، چهار پرده از این نمایشنامه را اجرا کردیم Ùˆ تماشاگرها هم همراه بازیگرها ØØ±Ú©Øª Ù…ÛŒ کردند. «کالیگولا» را هم در ÙØ¶Ø§ÛŒÛŒ Ú©Ù‡ الان سالن سینماست اجرا کردم. دقیقاً قبل از Ø±ÙØªÙ† به لهستان Ùˆ آمریکای جنوبی برای اجرای این نمایش …
♦ اجرای «باغ آلبالو» همان بود Ú©Ù‡ در مراسم Ø§ÙØªØªØ§ØÛŒÛ€ «تئاتر شهر» روی صØÙ†Ù‡ Ø±ÙØªØŸ
ما «باغ آلبالو» را به چند صورت اجرا کردیم. شب هایی تمرین با تماشاگر بود Ùˆ شب هایی هم آزمایش های خاص انجام Ù…ÛŒ دادیم. مثلاً یک شب اجرای نمایشنامه را از نقطۀ خاصی آغاز Ù…ÛŒ کردیم؛ یا Ú©Ù„ اجرا در سکوت برگزار Ù…ÛŒ شد. بدون هیچ دیالوگی. این آماده سازی ها در «کارگاه نمایش» انجام Ù…ÛŒ شد. در «باغ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³Â» متن٠کامل اجرا Ù…ÛŒ شد اما در هر اتاق یک صØÙ†Ù‡ اجرا Ù…ÛŒ شد.
پردۀ اول در اتاق٠طبقه بالا اجرا Ù…ÛŒ شد. پردۀ دوم در هوای آزاد Ùˆ در باغ بود؛ خوب یادم هست یکی از شب ها در صØÙ†Û€ Ú¯ÙØªÚ¯ÙˆÛŒ آنیا Ùˆ تروÙیمو٠– Ú©Ù‡ سوسن تسلیمی Ùˆ پرویز Ù¾ÙˆØ±ØØ³ÛŒÙ†ÛŒ نقش آنها را Ø§ÛŒÙØ§ Ù…ÛŒ کردند – موقعی Ú©Ù‡ تروÙیمو٠داشت ØµØØ¨Øª Ù…ÛŒ کرد دستش را بلند کرد، درست در همان Ù„ØØ¸Ù‡ برگی Ú©Ù‡ از شاخۀ درخت جدا شده بود، توی دستش نشست. صØÙ†Û€ مهمانی در سالن بزرگ بود Ùˆ باز دوباره اتاق٠بچه ها. تماشاگرها ØØ±Ú©Øª Ù…ÛŒ کردند.
خانم سیمین دانشور Ú©Ù‡ مترجم این اثر بودند Ùˆ همینطور خانم مهین تجدد (جهانبگلو) هم جزو تماشاگران آن بودند. بعد از یکماه Ùˆ نیم، هنگامی Ú©Ù‡ Û´Û¸ ساعت به Ø§ÙØªØªØ§Ø تئاتر شهر مانده بود، سالن اصلی را در اختیار ما گذاشتند.
♦ چرا اینقدر دیر؟
چون هنوز کارهای ساخت و ساز در جریان بود. ضمن اینکه «باغ آلبالو» هم برای آن سالن تمرین نشده بود.
 اجرای Ù‡ÙØªÙ‡ اول با مشکلات ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù† صوتی Ùˆ آکوستیک٠سالن همراه بود. این مشکل بتدریج ØÙ„ شد. اما برای من اجراهای خارج از سالن جذاب تر بود.
من هیچ تغییری در متن نداده بودم. در Ø±ÙØªØ§Ø± بازیگر هم دنبال عنصر خاصی نبودم. ÙØ¶Ø§ÛŒ صØÙ†Ù‡ خالی بود Ùˆ تنها رنگ٠لباس به کاراکترها Ùˆ ÙØ¶Ø§ هویت Ù…ÛŒ داد.
پردۀ اول رنگ بهاری داشت. پردۀ دوم Ú©Ù‡ ابتدای تابستان بود، سبز٠روشن Ùˆ زرد بود. پردۀ سوم اتاق مهمانی، لباس ها رنگ٠آلبالوی٠رسیده داشت. پردۀ چهارم هم Ú©Ù‡ صØÙ†Ù‡ را ترک Ù…ÛŒ کردند رنگ لباس ها خزانی بود. Ú†Ù‡Ø§Ø±ÙØµÙ„ با رنگ٠لباس٠زن ها القا Ù…ÛŒ شد. لباس مردها بیشتر قهوه ای Ùˆ سیاه بود Ú©Ù‡ رنگ خود٠درخت ها بود. ØØ±Ú©ØªÙ درون متن، به ثمر رسیدن٠باغ Ùˆ در نهایت از دست دادن آن با رنگ لباس ها القا Ù…ÛŒ شد.
 آربی اوانسیان: چخوÙ بهترین نویسنده برای پرورش یک گروه تئاتر است. برای اینکه در آثارش کوچکترین Ùˆ بزرگترین نقش به یک اندازه دارای ارزش Ùˆ اهمیت است Ùˆ همه چیز مبتنی بر نوعی ظرای٠و زیر Ùˆ بم هاست، سکوت همانقدر مهم است Ú©Ù‡ دیالوگ ها.
♦ چرا «باغ آلبالو»ی چخو٠را برای اجرا انتخاب کرده بودید ؟
چخو٠بهترین نویسنده برای پرورش یک گروه تئاتر است. برای اینکه در آثارش کوچکترین و بزرگترین نقش به یک اندازه دارای ارزش و اهمیت است و همه چیز مبتنی بر نوعی ظرای٠و زیر و بم هاست. سکوت همانقدر مهم است که دیالوگ ها.
 برای من لمس٠این مسئله با یک گروه مهم بود، نه با یک ÙØ±Ø¯ Ùˆ نه از طریق ستاره ها. خانم Ùهمیه راستکار در آن اجرا چهرۀ شناخته شده ای بود، اما برای من مهم بود همۀ بازیگرها به ستاره تبدیل شوند. خانم سوسن تسلیمی کار اولشان با من بود. با خانم شکوه نجم آبادی پیشتر کار کرده بودم. این سه زن در عین تعلق به یک خانواده، ØªÙØ§ÙˆØª های بسیاری با هم داشتند.
 شارلوتا را ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ سپاه منصور بازی Ù…ÛŒ کرد. برای بار اول بود Ú©Ù‡ این Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ کنار هم کار Ù…ÛŒ کردند. عنصر مهم در کارشان ØÙظ پیوستگی یک ÙØ¶Ø§ از ابتدا تا انتهای اجرا بود.
 مهدی هاشمی هم Ùیرس٠خدمتکار را بازی Ù…ÛŒ کرد. او نقش این پیرمرد را بدون اینکه موهایش را سÙید کنیم یا اینکه قوزی روی کمرش بگذاریم، Ø§ÛŒÙØ§ کرد …
♦ یعنی تاکید بر جنبۀ قراردادی هنر تئاتر Ùˆ دوری از ناتورآلیسم صØÙ†Ù‡ ای ….
بیشتر در جستجوی نوعی رویکرد مدرن، نه به معنای تغییر دادن متن و کارهای عجیب و غریب انجام دادن، بلکه یک نوع مرئی کردن نامرئی ها بودیم.
♦ در ÙØ¶Ø§ÛŒ امروز جامعۀ ما نوعی سرگشتگی پیرامون قلمرو Ùˆ Ù…Ùهوم تئاتر وجود دارد؛ با  کارهای اگزوتیک Ùˆ روشنÙکرنما روبرو هستیم Ú©Ù‡ Ù‡Ø¯ÙØ´ تنها مرعوب کردن تماشاگر با تکنولوژی Ùˆ ژست Ùˆ اطوارهای ÙØ±Ù… گرای Ù…ØØ¶ است؛ یا گروهی دیگر تئاتر را به عنوان یک یادداشت مطبوعاتی صر٠مورد Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ قرار Ù…ÛŒ دهند Ùˆ تنها به این بسنده Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ در بطن یک اجرای رئالیستی، شعار سیاسی بدهند. یا تئاتری بی خطر Ùˆ خنثی روی صØÙ†Ù‡ ببرند Ú©Ù‡ در زمینۀ ابتذال Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ Ùˆ شوخی های آنچنانی Ùˆ تنها با انگیزه Ú¯Ø±ÙØªÙ† خنده از تماشاگر Ú¯ÙˆÛŒ سبقت را از تئاتر «گلریز» Ùˆ «بولینگ عبدو» ربوده اند. کمتر نشانی از بکر بودگی، خلاقیت Ùˆ مهمتر از همه صداقت Ùˆ اخلاق در تئاتر امروزمان Ù…ÛŒ توان سراغ Ú¯Ø±ÙØª. برای شما Ùˆ دیگر هنرمندان ØØ§Ø¶Ø± در «کارگاه نمایش» سال های دهه Û´Û° Ùˆ ÛµÛ° شمسی، تئاتر اساساً Ú†Ù‡ کارکرد Ùˆ Ù…Ùهومی داشت؟
Ù…ØÛŒØ· تئاتری آن روزها متعلق به چند دسته بود. اول دانشگاه Ú©Ù‡ به ادعای خودشان به دنبال Ù…Ùهوم تعهد سیاسی بودند، اما تنها باور Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ÛŒ را در این زمینه منعکس Ù…ÛŒ کردند. اگر به طور مثال شما به باورهای خودتان تعهد داشتید Ùˆ باور آنها را قبول نداشتید به طور Ú©Ù„ÛŒ شما را «غیرمتعهد» Ù…ÛŒ دانستند!
این تئاتر، برتولت برشت را مصادره کرده بود بدون آنکه شناختی از او داشته باشد. وقتی در ایام جوانی در «برلینز آنسامبل» کاری از خود٠برشت دیدم Ùهمیدم نگاه Ùˆ شیوۀ او چیزی نیست Ú©Ù‡ در ایران Ùˆ ØØªÛŒ دیگر نقاط جهان ادعا Ù…ÛŒ شود. اصلاً کارش ضد آن چیزی بود Ú©Ù‡ راجبش ØØ±Ù Ù…ÛŒ زدند.
آربی اوانسیان: وقتی در ایام جوانی در «برلینز آنسامبل» کاری از خودÙ «برشت» دیدم Ùهمیدم نگاه Ùˆ شیوۀ او چیزی نیست Ú©Ù‡ در ایران Ùˆ ØØªÛŒ دیگر نقاط جهان ادعا Ù…ÛŒ شود. اصلاً کارش ضد آن چیزی بود Ú©Ù‡ راجبش ØØ±Ù Ù…ÛŒ زدند.
 بزرگترین امتیاز «برلینز آنسامبل» این بود Ú©Ù‡ ریزترین اجزا در یک اجرا مثل ساعت سرجایش قرار داشت. Ú†Ù‡ از نظر بازیگری، Ú†Ù‡ صØÙ†Ù‡ پردازی جدید، ØØ±Ú©Ø§Øª Ùˆ … همه چیز کاملاً کار شده بود. هیچ خبری از آن ØØ§Ù„ت های شعاری Ùˆ بیانیه های سیاسی در اجراها نبود. اگر هم رویکرد پداگوژیک (تعلیمی– تربیتی) در اجرایی دنبال Ù…ÛŒ شد به غیرمستقیم ترین Ø´Ú©Ù„ این Ø§ØªÙØ§Ù‚ رخ Ù…ÛŒ داد. هیچ تاکیدی در کار نبود. Ù…ØªØ§Ø³ÙØ§Ù†Ù‡ ØªÙØ³ÛŒØ± اشتباهی از برشت در ایران جا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ بود Ùˆ اکثر دانشجوها هم دنبال این روند Ø±ÙØªÙ†Ø¯.
 جریان دوم تئاتری بود Ú©Ù‡ تصوری از رئالیسم سوسیالیستی Ù…ÙØ¯Ù شوروی داشت Ùˆ به شیوۀ دیگری آنها را سرگرم کرده بود.
جریان سوم متعلق به «اداره تئاتر»ی ها بود. آنها دنبال نوعی تئاتر ملی Ø±ÙØªÙ‡ بودند Ú©Ù‡ در ÙØ¶Ø§ÛŒ قهوه خانه Ù…ÛŒ گذشت Ùˆ با کلاه نمدی Ùˆ چپق Ùˆ دیوار کاهگلی معنا پیدا Ù…ÛŒ کرد Ùˆ جالب اینجاست اگر این عناصر نبود، تئاتر را ملی نمی دانستند. در ذهن آنها نمی گنجید Ú©Ù‡ ÙØ¶Ø§ÛŒ قهوه خانه را بدون Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ از عناصر کلیشه ای نشان دهند. این Ù…ØÛŒØ· تئاتری آن روزها بود.
 نسل ما Ú©Ù‡ آمد تنها کسی Ú©Ù‡ این نوع تئاتر کار نکرده بود شاهین سرکیسیان بود. من غیر مستقیم Ø·Ø±Ø§Ø Ú¯Ø±ÙˆÙ‡ او شدم. سال آخر دبیرستان بودم Ùˆ هرگز قصد نداشتم بازیگر یا کارگردان بشوم. تنها این ذوق را داشتم Ú©Ù‡ اگر برای ØªØØµÛŒÙ„ سینما بروم کار کردن با بازیگرها به دردم خواهد خورد.
 سرکیسیان دعوت شده بود تا با همکلاسی های من در دورۀ متوسطه تئاتر کار کند. شروع کرد با آنها کار کردن Ùˆ مشورت دادن. چون آنها جوان بودند Ùˆ ØØ±Ù شنو Ùˆ هیچگونه جاه طلبی نداشتند، باعث شد Ú©Ù‡ کارها به نتیجه برسد. من اگر بخواهم بگویم Ù…ØÛŒØ· سالم٠تئاتری را شناختم به این دلیل بود. او بر خلا٠ادعای برخی ها ارمنی اش اصلاً خوب نبود. لهجه دار بود. اما زبان ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ Ùˆ ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ را خوب Ùˆ روان ØµØØ¨Øª Ù…ÛŒ کرد. ÙØ¶Ø§ÛŒ کارهای سرکیسیان بسیار صادقانه بود. ØªÙØ§ÙˆØªØ´ با آدم های دیگری همچون علی نصیریان، عباس جوانمرد Ùˆ ØØªÛŒ جمشید لایق این بود Ú©Ù‡ امر به او مشتبه نشده بود. نصیریان Ùˆ دوستانش یادشان Ø±ÙØªÙ‡ بود از Ú†Ù‡ Ùˆ کجا شروع کرده اند. همه Ùکر Ù…ÛŒ کردند به مقصد رسیده اند. بین آنها Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ÛŒ هم بودند Ú©Ù‡ هرگز این ØØ§Ù„ت را پیدا نکردند اما اکثریت دچار این مشکل بودند.
 یادم Ù…ÛŒ آید روزی Ú©Ù‡ برنامه ای روی صØÙ†Ù‡ آمده بود روی Ø¢Ùیش،جلوی نام سرکیسیان نوشته بودند کارگردان. او Ù†Ø§Ø±Ø§ØØª شد چرا Ú©Ù‡ خودش را تنها سرپرست گروه Ù…ÛŒ دانست.
 در ÙØ§ØµÙ„Û€ Ø±ÙØªÙ† Ùˆ بازگشتن من از خارج، Ù…ØªØ§Ø³ÙØ§Ù†Ù‡ آقای سرکیسیان Ùوت شده بودند. بچه ها باقی مانده بودند. Ú†Ù‡ Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ÛŒ Ú©Ù‡ بعد از نصیریان Ùˆ جوانمرد آمده بودند Ùˆ Ú†Ù‡ گروهی از ارمنی ها. آنها از من خواستند تا سرپرستی شان را قبول کنم. این امر کاملاً Ø§ØªÙØ§Ù‚ÛŒ رخ داد.
در جریان این Ø§ØªÙØ§Ù‚ات اولین تجربیات Ùیلمسازی ام یکی «شوهر آهو خانوم» Ùˆ دیگری مستندی ارمنی با مشکلات Ùˆ موانع جدی روبرو شد. در همین بین خانم خجسته کیا Ú©Ù‡ از دورۀ سرکیسیان من را Ù…ÛŒ شناختند، برای ØØ¶ÙˆØ± Ùˆ مشورت دادن در شورای داوری اولین مسابقۀ نمایشنامه نویسی Ú©Ù‡ در Ø¯ÙØªØ± ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† رهنما برگزار Ù…ÛŒ شد، از من دعوت کردند.
در بین٠متون جدیدی Ú©Ù‡ به این مسابقه ارسال شده بود نمایشنامۀ «پژوهشی ژر٠و سترگ Ùˆ نو در سنگواره های دورۀ بیست Ùˆ پنجم زمین شناسی، چهاردهم یا بیستم Ú†Ù‡ ÙØ±Ù‚ÛŒ Ù…ÛŒ کند» از عباس نعلبندیان هم بود.
 همه Ø¨ØØ« Ù…ÛŒ کردند Ú†Ù‡ زبان جالبی دارد Ùˆ ÙØ¶Ø§ÛŒ آن خوب است اما اعتقاد داشتند غیر قابل اجراست اما من با آنها موÙÙ‚ نبودم.
 همزمان با مشکلات پیش آمده برای Ùیلمسازی Ùˆ دور شدن از آن ÙØ¶Ø§ØŒ مجذوب طراوت Ùˆ بکر بودن نمایشنامۀ نعلبندیان شدم Ú©Ù‡ هیچ ذهنیت٠قالبی تئاتری Ùˆ مرسومی نداشت Ùˆ جوششی از چشمۀ الهام درونی اش بود. از طر٠دیگر همیشه باور داشتم اگر ایران بخواهد تئاتر Ùˆ سینمای خاص خودش را داشته باشد باید آن را در بستر همین تجربه های بکر جستجو کند.
آربی اوانسیان: مجذوب طراوت و بکر بودن نمایشنامۀ «نعلبندیان» شدم که هیچ ذهنیت٠قالبی تئاتری و مرسومی نداشت و جوششی از چشمۀ الهام درونی اش بود. از طر٠دیگر همیشه باور داشتم اگر ایران بخواهد تئاتر و سینمای خاص خودش را داشته باشد باید آن را در بستر همین تجربه های بکر جستجو کند.
 پیشنهاد کردم اگر Ù…ÛŒ خواهند ببیند این متن قابل اجرا هست یا نه به من یک Ù‡ÙØªÙ‡ ÙØ±ØµØª بدهند Ú©Ù‡ با ØØ¶ÙˆØ± همان Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ باقی مانده گروه سرکیسیان بخشی از این نمایشنامه را آمادۀ اجرا کنم. بعد از یک Ù‡ÙØªÙ‡ خجسته کیا Ùˆ ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† رهنما تمرین ها را دیدند Ùˆ Ú¯ÙØªÙ†Ø¯ قسمت دوم آن را هم کار Ú©Ù†.
 تمرین ها ادامه پیدا کرد تا این اجرا به همراه «شهر قصه» (بیژن Ù…Ùید) برای ØØ¶ÙˆØ± در جشن هنر تخت جمشید انتخاب شد. نتیجه اینکه دو اجرای Ù…ØªÙØ§ÙˆØª به موازات هم از  نسلی روی صØÙ†Ù‡ Ø±ÙØª Ú©Ù‡ با گذشته ارتباطی نداشت Ùˆ اگر هم رابطه ای بود به معنای تایید Ùˆ تکرار گذشتگان نبود. در این Ù„ØØ¸Ù‡ مسئولین تلویزیون متوجه شده بودند Ú©Ù‡ این جوانان جایی برای کار ندارند. تصمیم Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ شد مکانی در اختیار آنها قرار دهند.
♦ که نخستین گام در Ø´Ú©Ù„ گیری «کارگاه نمایش» بود …
بله. این نکته را بگویم Ú©Ù‡ این ÙØ¶Ø§ هیچ شباهتی به «ادارۀ تئاتر» Ú©Ù‡ امکانات ØÙ‚وقی ایجاد Ù…ÛŒ کرد Ùˆ هنرمندان را استخدام Ù…ÛŒ کرد، نداشت. قرار بود چاردیواری باشد Ú©Ù‡ Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ بتوانند کارشان را در ارتباط با تماشاگر تمرین بکنند. در طول زمان آنها توانستند به کارشان ادامه دهند Ú©Ù… Ú©Ù… تبدیل به گروه ها بشوند. این شروع٠شکل گیری «کارگاه نمایش» Ùˆ نگارش آیین نامه آن بود.
ادامه دارد …
2 دیدگاه
درود بر سایت نمایشگر که چنین مطالب ارزشمندی را در مورد تئاتر ایران منتشر می کند.
در ارجاع به دو Ù…ØµØ§ØØ¨Ù‡ با آقای آربی اوانسیان با سایت شما آشنا شدم. سایت جذاب Ùˆ ارزشمندیست. دستتان درد نکند Ùˆ اندیشه Ùˆ همتتان مستدام.از آنجا Ú©Ù‡ در مورد آقای اوانسیان در ØØ§Ù„ انجام یک پژوهش هستم. به دانلود یا امکان Ú©Ù¾ÛŒ این دو Ù…ØµØ§ØØ¨Ù‡ نیاز داشتم. Ú©Ù‡ Ù…ØªØ£Ø³ÙØ§Ù†Ù‡ موÙÙ‚ نشدم. نمی دانم این مورد در رابطه با تمامی مطالب سایت چنین است یا Ùقط در مورد Ø§ÛŒÙ†Ø¯ÙˆÙ…ØµØ§ØØ¨Ù‡( Ùˆ شاید هم اشکال از جانب رایانه من؟)Ø®ÙˆØ´ØØ§Ù„ Ùˆ سپاسگزار Ù…ÛŒ شوم اگر انتشار این مطالب Ù‚ÙÙ„ÛŒ وجود دارد بازش کنید Ùˆ یا ØØ¯Ø§Ù‚Ù„ امکان داشتن این دو Ù…ØµØ§ØØ¨Ù‡ را به من هدیه Ø¨ÙØ±Ù…ائید.
با سپاس صمیمانه بخاطر سایت وزین Ùˆ ایجاد ارزش‌های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ تان
همایون امامی