نمایشگر: در تاریخ تئاتر ایران نام آربی اوانسیان با «کارگاه نمایش» پیوند خورده است. او در ادامۀ Ú¯ÙØª Ùˆ Ú¯ÙˆÛŒ خود با امین عظیمی Ùˆ ÙØ±Ø²Ø§Ù†Ù‡ ابراهیم زاده از شکلگیری Ùˆ اهدا٠و نقش «کارگاه نمایش» ØµØØ¨Øª Ù…ÛŒ کند.
اما ØØ±Ù های او دربارۀ «کارگاه نمایش» تنها بیان بخشی از تاریخ Ø´ÙØ§Ù‡ÛŒ تئاتر ایران Ùˆ مرور دانسته ها نیست. اوانسیان هنگام ØµØØ¨Øª خود از «کارگاه نمایش» در ØÙ‚یقت از دیدگاه خود دربارۀ تئاتر ØØ±Ù Ù…ÛŒ زند.
Ú¯ÙØª Ùˆ Ú¯ÙˆÛŒ با «آربی اوانسیان» کارگردان صاخب نام تئاتر ایران در دهه های Û´Û° Ùˆ ÛµÛ° شمسی – بخش دوم
♦ چه کسانی در نگارش آیین نامۀ «کارگاه نمایش» نقش داشتند؟
آربی اوانسیان: من، خجسته کیا Ùˆ ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† رهنما. هد٠«کارگاه نمایش» هم به طور دقیق این بود: Ú©Ù…Ú© به نویسندگان، بازیگران، کارگردانان Ùˆ Ø·Ø±Ø§ØØ§Ù† به دور از Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ÛŒØª های کلیشه ای ØØ±ÙÙ‡ ای.
این ترتیب Ùˆ اولویت بندی در Ù…Ø§Ù†ÛŒÙØ³ØªÙ کارگاه بسیار مهم بود، چرا Ú©Ù‡ انگیزۀ اولیه Ùˆ اصلی، Ø´Ú©Ù„ دادن به نمایشنامه نویسی بود. اگر کسی طرØÛŒ داشت Ú©Ù‡ در قالب های نو بود، به شورای کارگاه ارایه Ù…ÛŒ داد. اگر با اهدا٠کارگاه هماهنگی نداشت آنها را به «اداره تئاتر» هدایت Ù…ÛŒ کردیم ولی اگر با اهدا٠کارگاه نزدیکی داشت ÙØ±Ù‚ÛŒ نمی کرد جوان باشند، ØØ±ÙÙ‡ ای باشند Ùˆ یا ØØªÛŒ از کارمندان اداره تئاتر؛ ما به آنها جا Ù…ÛŒ دادیم.
آربی اوانسیان: هدÙ «کارگاه نمایش» به طور دقیق این بود: کمک به نویسندگان، بازیگران، کارگردانان Ùˆ Ø·Ø±Ø§ØØ§Ù† به دور از Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ÛŒØª های کلیشه ای ØØ±ÙÙ‡ ای.
به این ترتیب جوان های زیادی جلب شدند. گروهی هم مدرسه ای ها Ùˆ دوستان عباس نعلبندیان بودند، مثل اسماعیل خلج Ú©Ù‡ در آن ÙØ¶Ø§ شروع کردند به کار کردن Ùˆ Ø´Ú©ÙØªÙ‡ شدن. از ابتدا هم تصمیم Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ شد Ú©Ù‡ سرپرست٠کارگاه یک آدم تئاتری یا کارگردان نباشد Ú©Ù‡ متهم به دخالت دادن سلیقه در انتخاب کارها شود. برای این مهم بیژن ØµÙØ§Ø±ÛŒ انتخاب شد Ùˆ مدیریت ایشان بسیار تاثیرگذار بود. هیچ تبعیضی بین استعدادها قائل نمی شدند.
کارگاه به اینصورت بوجود آمد Ùˆ بعد از Û² سال Ú©Ù‡ از Ø´Ú©Ù„ Ú¯Ø±ÙØªÙ† شورای اولیه Ú©Ù‡ من به همراه ایرج انور، شهرو خردمند Ùˆ عباس نعلبندیان در آن بودیم، Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ دیگری هم آمدند مثل بیژن Ù…Ùید Ú©Ù‡ آن موقع بعد از اجرای «شهر قصه» از بچه های کارگاه برای اجرای «جان نثار» Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ کرد Ùˆ بعد هم «سهراب، اسب ،سنجاقک».
عنصری Ú©Ù‡ به آدم های کارگاه هویت Ù…ÛŒ داد Ø§ØØªØ±Ø§Ù… متقابل بود، نه رقابت. چیزی Ú©Ù‡ در Ù…ØÛŒØ· های دیگر وجود نداشت. اگر «کارگاه نمایش» موÙÙ‚ شد، به این دلیل بود Ú©Ù‡ در Û¶ سال اول هرگونه رقابت یا ØØ³Ø§Ø¯Øª را کنار گذاشته بود Ùˆ همه متوجه شده بودند هر استعدادی ارزش Ùˆ رنگ Ùˆ بوی خاص خودش را دارد بدون اینکه بخواهد دیگری را نقض بکند.
♦ به نکتۀ مهمی اشاره کردید. در جامعه ای Ú©Ù‡ به دلیل Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ÛŒØª ها Ùˆ کمبودها همیشه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ØØ°Ù دیگری Ùˆ بخل ورزیدن در آن رایج بوده واقعاً این دموکراسی Ùˆ Ø§ØØªØ±Ø§Ù… به نگاه Ùˆ خلاقیت٠دیگری چگونه عینیت Ù…ÛŒ ÛŒØ§ÙØªØŸ
ما شانس این را داشتیم Ú©Ù‡ در آن هستۀ اول به صورت کاملاً تصادÙÛŒ همÙکرانی پیدا کنیم. این امر خودبخود ÙØ¶Ø§ÛŒÛŒ ایجاد کرد Ú©Ù‡ مغناطیس این ÙØ¶Ø§ آدم های دیگر را به خود جذب کرد. بودند کسانی Ú©Ù‡ در آن، جا نمی Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù†Ø¯ Ùˆ Ù…ÛŒ Ø±ÙØªÙ†Ø¯.
Ø§ØªÙØ§Ù‚ دیگری Ú©Ù‡ Ø§ÙØªØ§Ø¯ تبدیل شدن کارگاه به مکانی بود Ú©Ù‡ جوان ترها در کنار هنرمندان٠با سابقۀ نسل های مختل٠قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯. برای بار اول در تاریخ تئاتر ایران با آمدن خانم لرتا هایراپتیان چهار نسل با استعداد Ùˆ توانایی خودشان کار خلاقه Ù…ÛŒ کردند، بدون اینکه همدیگر را نقض بکنند.
خانم لرتا با تمام تجربه Ùˆ توانایی هایش در کنار جوان ترها جا Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ§Ø¯. این امر، بستر٠کاری صادقانه Ùˆ صمیمی بوجود آورد. همان Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ Ùˆ ستاره ها ممکن بود یک شب وظیÙÛ€ بلیت ÙØ±ÙˆØ´ÛŒ را به عهده بگیرد، پشت صØÙ†Ù‡ کار کند، نقش اول را بازی بکند، نقش Ú©ÙˆÚ†Ú© بازی بکند.
در مورد چنین موضوعاتی هرگز Ø¨ØØ« نمی شد چون برای همه جا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ بود. وظیÙÛ€ Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ÛŒ مثل من به عنوان مسئول گروه این بود Ú©Ù‡ همۀ Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ برای تØÙˆÙ„شان در طول سال کاری داشته باشند Ùˆ در مسیر رشد Ùˆ ترقی قرار بگیرند. این روند را من به عنوان سرپرست٠گروه باید بوجود Ù…ÛŒ آوردم. وقتی چنین ÙØ¶Ø§ÛŒÛŒ هست خودبخود بازیگران Ø±Ø§ØØª هستند.
آربی اوانسیان: این تجربه [کارگاه نمایش] واقعی بود Ùˆ تمام اش از مدیریت Ù…ÛŒ آید. مدیریتی Ú©Ù‡ هیچگونه تبعیضی قائل نیست Ùˆ به این باور دارد Ú©Ù‡ هر استعدادی ارزش خودش را دارد. یکی از دیگری برتر نیست. هرکسی Ù…ÛŒ تواند معنا Ùˆ اهمیت خودش را داشته باشد. اگر چنین امری ØØ³ شود Ùˆ Ù…ØÛŒØ· به عینیت پیدا کردن آن Ú©Ù…Ú© کند، تئاتر اوج Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ Ù…ÛŒ تواند دیگران را جذب کند. تماشاگر هم با این روند ساخته Ù…ÛŒ شود.
♦ تعری٠های شما برای نسل من Ú©Ù‡ تئاتر این روزها را Ù…ÛŒ بیند آنقدر خیال انگیز است Ú©Ù‡ انگار شما از یک یوتوپیای ذهنی ØØ±Ù Ù…ÛŒ زنید؟Â
ولی این تجربه واقعی بود Ùˆ تمام اش از مدیریت Ù…ÛŒ آید. مدیریتی Ú©Ù‡ هیچگونه تبعیضی قائل نیست Ùˆ به این باور دارد Ú©Ù‡ هر استعدادی ارزش خودش را دارد. یکی از دیگری برتر نیست. هرکسی Ù…ÛŒ تواند معنا Ùˆ اهمیت خودش را داشته باشد. اگر چنین امری ØØ³ شود Ùˆ Ù…ØÛŒØ· به عینیت پیدا کردن آن Ú©Ù…Ú© کند، تئاتر اوج Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ Ù…ÛŒ تواند دیگران را جذب کند. تماشاگر هم با این روند ساخته Ù…ÛŒ شود.
از طر٠دیگر اجراهای پیوسته از چند متن Ù…ØªÙØ§ÙˆØª Ú©Ù‡ بازیگران٠آن مجبور بودند آمادگی خود را جهت نمایش گوناگونی سبکی – نه در مدتی کوتاه، بلکه در زمان٠طولانی اجرا – ØÙظ کنند، این درک را در Ù¾ÛŒ داشت Ú©Ù‡ چطور باید در طول چند سال طراوت یک اجرا را ØÙظ کرد. این امر جزو طبیعت آنها در آمده بود. نیاز به ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ù†Ø¯Ø§Ø´Øª. اگر کسی نمی توانست، باید خودش را Ù…ÛŒ رساند.
به همین خاطر بود Ú©Ù‡ ما نام آنجا را «کارگاه» گذاشته بودیم،«کارگاه تئاتر» هم نگذاشته بودیم. گذاشته بودیم «کارگاه نمایش» چرا Ú©Ù‡ نمی خواستیم تصویر کلمۀ ÙØ±Ù†Ú¯ÛŒ تئاتر در ذهن کسی ایجاد شود.
من در این چند روزی Ú©Ù‡ به ایران آمدم متوجه شدم علاقه زیادی به کلمۀ «تماشاخانه» در این سال ها بوجود آمده ….Â
♦ مثل «تماشاخانه ایرانشهر» …
ترکیب کلمۀ «تماشاخانه ایرانشهر» برای من توهین آمیز ترین اسمی است Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ شود برای یک Ù…ØÙ„ به کار برد. کلمۀ «تماشا» توهین است. رابطۀ مخاطب با تئاتر Ùˆ نمایش، «تماشا» نیست! این ایده متعلق به دورۀ قاجار است Ú©Ù‡ مردم معرکه تماشا Ù…ÛŒ کردند، سیرک Ùˆ ØÛŒÙˆØ§Ù†Ø§Øª را تماشا Ù…ÛŒ کردند …
♦ یک عنوان به شدت Ø§Ù†ÙØ¹Ø§Ù„ÛŒ …
بله . در ØØ§Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ مسئلۀ تئاتر به شدت با این نگاه Ù…ØªÙØ§ÙˆØª است Ùˆ وارونۀ آن است. در تئاتر یک رابطه Ùˆ یک تعامل وجود دارد. من به عنوان هنرمند Ù…ÙØ¹ÙˆÙ„ هستم Ùˆ این تماشاگر است Ú©Ù‡ باید در جایگاه ÙØ§Ø¹Ù„ÛŒ قرار بگیرد. اما عنوان «تماشاخانه» این رویکرد را وارونه نشان Ù…ÛŒ دهد. چون از تÙکری Ù…ÛŒ آید Ú©Ù‡ از ابتدا تئاتر، تÙکر Ùˆ Ú¯ÙØª Ùˆ Ú¯Ùˆ کردن را تØÙ‚یر کرده است.
Ùکر کردن به اینکه این کلمه ایرانی است Ùˆ از سنت برآمده، بدون اینکه معنای پشت٠آن را بÙهمند، چنین Ø§ØªÙØ§Ù‚اتی را بوجود Ù…ÛŒ آورد. وقتی با دقت به این واژه ها Ùˆ ایدئولوژی Ú©Ù‡ پشت آنهاست توجه کنیم ماجراهای دیگری برای ما روشن Ù…ÛŒ شود.
♦ یک دهه پیش Ú©Ù‡ شما برای اولین بار بعد از انقلاب به ایران بازگشته بودید Ú¯ÙØªÚ¯ÙˆÛŒÛŒ با هم داشتیم. شما در آن Ù…ØµØ§ØØ¨Ù‡ به امری اشاره کردید Ú©Ù‡ هرچه Ù…ÛŒ گذرد کاربرد Ùˆ اهمیت آن برای شناخت تئاتر امروز ایران بیشتر Ù…Ùهوم پیدا Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ آن هم مسئلۀ «تربیت تماشاگر» بود. شما اشاره داشتید Ú©Ù‡ اگر به عنوان هنرمندان Ùˆ اعضای «کارگاه نمایش» در طول تمرین Ùˆ اجراها تربیت Ù…ÛŒ شدیم، تماشاگر هم در کنار ما بر مبنای یک نظام ارتباطی Ùˆ نشانگانی رشد پیدا Ù…ÛŒ کرد.
در مقایسه با تماشاگران سال های دور مثلاً کسانی Ú©Ù‡ اجرای «ناگهان …» را در شیراز دیدند تا تماشاگران اجرای جشنواره «رقص روی لیوان ها» Ú©Ù‡ در تالار سنگلج اجرا شد – Ùˆ شما تماشاگرش بودید- Ùˆ تماشاگران سال Û±Û³Û¹Û± Ú©Ù‡ در سالن ها دیدید Ú†Ù‡ ØªÙØ§ÙˆØª ها Ùˆ شباهت هایی وجود دارد؟
من در این Ø³ÙØ±Ù… هیچ نمایشی ندیدم. این تصمیمی ارادی Ùˆ آگاهانه بود. قدم نگذاشتن در هیچ سالن تئاتری.
در مورد اجرای «رقص روی لیوان ها» در تالار سنگلج، مسئلۀ من این بود Ú©Ù‡ چرا امیررضا کوهستانی Ú©Ù‡ این کار را برای یک ÙØ¶Ø§ÛŒ ارتباطی خاصی در تالار مولوی بوجود آورده بود Ú©Ù‡ تماشاگران٠زن در یک طر٠و روبروی آنها تماشاگران٠مرد قرار داشتند، با موÙقیت اجتماعی Ú©Ù‡ به دست آورد، یکباره Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØª Ú©Ù‡ در سالنی قاب عکسی نمایش اش را اجرا کند؟ این نقض غرض است. یا کارگردانی به کارش معتقد است Ùˆ یا چون کارش تماشاگر بیشتری دارد ØØ§Ø¶Ø± Ù…ÛŒ شود خودش را زیر سوال ببرد.
من این جنبۀ تØÙˆÙ„ کوهستانی را در سال های بعد هم  در اجراهای اروپایش دنبال کردم. کار بعدی اش Ú©Ù‡ در مورد یک متن کانادایی بود [تجربه های اخیر] منسجم بود، از کار سوم به بعد برای من آن صداقت Ùˆ بکارت اولیه اش را از دست داد. مثل سینمای عباس کیارستمی، ØØ³Ø§Ø¨ Ùˆ کتاب وسط آمد.
ممکن است چنین ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ÛŒ یک بار Ø§ØªÙØ§Ù‚ Ø¨ÛŒØ§ÙØªØ¯. ولی هنگامی Ú©Ù‡ این مسئله تبدیل به Ùوت Ùˆ ÙÙ† Ù…ÛŒ شود دیگر قابل قبول نیست. این Ø§ØªÙØ§Ù‚ÛŒ بود Ú©Ù‡ در «کارگاه نمایش» رخ نمی داد. یعنی Ù…ØÛŒØ· به گونه ای بود Ú©Ù‡ اگر چنین Ø§ØªÙØ§Ù‚ÛŒ Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ§Ø¯ دیگر آن کارگردان جایی در کارگاه نداشت Ùˆ خودبخود یا کنار Ù…ÛŒ کشید یا ØØ³ Ù…ÛŒ کرد Ú©Ù‡ طرد شده است.
تØÙˆÙ„ تماشاگر در کارگاه، نظام خاصی داشت. مثلاً تماشاگری اگر کاری را دیده بود Ùˆ خوشش نیامده بود این شانس را داشت Ú©Ù‡ در جریان اجراهای مداوم دو سال بعد هم آن نمایش را ببیند Ùˆ مواردی را درک کند Ú©Ù‡ در مواجهۀ قبلی اش درک نکرده بود. خود٠بازیگر هم در اجرا تØÙˆÙ„ پیدا Ù…ÛŒ کرد Ùˆ بیننده هم این ÙØ±ØµØª را داشت. ولی همیشه تئاتر را نمی شود Ù†Ú¯Ù‡ داشت. مثل کاری Ú©Ù‡ در روسیه انجام Ù…ÛŒ شد Ùˆ نمایشی Û´Û° سال بی وقÙÙ‡ روی صØÙ†Ù‡ Ù…ÛŒ Ø±ÙØª.
آربی اوانسیان: کار٠من ØªÙØ§ÙˆØª های بسیاری با اجراهای «اسماعیل خلج» داشت یا با «بیژن Ù…Ùید». اما همۀ اینها در کنار هم زندگی Ùˆ واقعیت تئاتری یک نسل بود. تماشاگر همۀ این تجربیات را معنادار Ù…ÛŒ دید. کارهایی Ú©Ù‡ تاثیر متقابل Ùˆ اغلب ناخودآگاه روی هم Ù…ÛŒ گذاشتند. «خلج» نمی توانست از من تقلید بکند من هم نمی توانستم از «مÙید» تقلید بکنم، ولی بازیگرانی Ú©Ù‡ در این ÙØ¶Ø§Ù‡Ø§ÛŒ مشترک بودند Ø§ØØ³Ø§Ø³ Ù…ÛŒ کردند کارها لازم Ùˆ ملزوم یکدیگر هستند Ùˆ از هم تاثیر Ù…ÛŒ Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯.
♦ منظورتان این است که نمی شود با اجرا مثل یک شی ء موزه ای برخورد کرد؟
بله. از نظر اجرایی Ù…ØØ¯ÙˆØ¯Ù‡ ای هست Ú©Ù‡ عمر Ù…Ùید اثر را شامل Ù…ÛŒ شود. هم برای تماشاگر Ùˆ هم برای اجراگر. در چارچوب ایجاد آن دیدار، سعی Ù…ÛŒ شود طراوت ØÙظ شود Ùˆ تعامل برقرار شود.
از طر٠دیگر کارگاه جایی بود Ú©Ù‡ سلیقه های مختل٠در کنار هم عرضه Ù…ÛŒ شد. کار٠من ØªÙØ§ÙˆØª های بسیاری با اجراهای اسماعیل خلج داشت یا با بیژن Ù…Ùید. اما همۀ اینها در کنار هم زندگی Ùˆ واقعیت تئاتری یک نسل بود. تماشاگر همۀ این تجربیات را معنادار Ù…ÛŒ دید. کارهایی Ú©Ù‡ تاثیر متقابل Ùˆ اغلب ناخودآگاه روی هم Ù…ÛŒ گذاشتند. خلج نمی توانست از من تقلید بکند من هم نمی توانستم از Ù…Ùید تقلید بکنم ولی بازیگرانی Ú©Ù‡ در این ÙØ¶Ø§Ù‡Ø§ÛŒ مشترک بودند Ø§ØØ³Ø§Ø³ Ù…ÛŒ کردند کارها لازم Ùˆ ملزوم یکدیگر هستند Ùˆ از هم تاثیر Ù…ÛŒ Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯.
♦ بر مبنای همان اولویت بندی متن، بازیگر، کارگردان Ùˆ …
بله. ولی Ú†Ù‡ نوع متنی؟ Ú†Ù‡ Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ با متن؟ متنی Ú©Ù‡ من Ù…ÛŒ خوانم Ùˆ اجازه Ù…ÛŒ دهم باشد یا متنی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خوانم Ùˆ به این نتیجه Ù…ÛŒ رسم این زمین خوبی است Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانم تمام تصوراتم را روی آن پیاده کنم؟ اگر این باشد من دارم متن را Ø®ÙÙ‡ Ù…ÛŒ کنم! Ú©Ø´ÙÛŒ در آن نیست.
اگر به طور مثال من تصور قبلی در مورد چخو٠داشته باشم، آن اثر را Ú©Ø´Ù Ùˆ درک نمی کنم. چخو٠هست. اگر ØØ³Ø§Ø³ÛŒØª من در اختیار چخو٠قرار بگیرد به نتایج دیگری Ù…ÛŒ رسیم ولی اگر تصوری دارم Ùˆ Ù…ÛŒ خواهم آن را در متن پیدا کنم، اشتباه است. معمولاً کارگردان ها Ùˆ تماشاگرها این کار را Ù…ÛŒ کنند.
من هیچ تصور قبلی ندارم. من از بازیگری Ú©Ù‡ سر تمرین Ù…ÛŒ آید Ù…ÛŒ خواهم Ú©Ù‡ تمام تصوراتش را کنار بگذارد. هیچ چیزی در ابتدا وجود ندارد. باید ببینیم کلمه به کلمه Ùˆ Ù„ØØ¸Ù‡ به Ù„ØØ¸Ù‡ Ú†Ù‡ چیزی در متن پیشنهاد Ù…ÛŒ شود.
چرا چخو٠وقتی برای اولین بار متن هایش در سن پطرزبورگ اجرا شد Ùˆ شکست خورد، قصد داشت تئاتر را کنار بگذارد؟ چون بازیگرها Ùˆ کارگردان به گونه ای دیگر او را درک کرده بودند. نمرویچ دانچنکو بود Ú©Ù‡ خودش نویسنده بود Ùˆ متوجه ØªÙØ§ÙˆØª متن Ùˆ اجرای اولیه شد. او بود Ú©Ù‡ استانیسلاوسکی را وادار کرد چخو٠را کش٠کند. اگر دانچنکو نبود، استانیسلاوسکی هرگز چخو٠را کش٠نمی کرد. این امر جالب است Ú©Ù‡ چطور عوامل لازم Ùˆ ملزوم یکدیگر Ù…ÛŒ شوند.
♦ این Ø§ØªÙØ§Ù‚ در «کارگاه نمایش» هم رخ داد؟
من توانستم ذات آثار نعلبندیان را به گونه ای دیگرکش٠بکنم، نعلبندیان توانست ÙØ¶Ø§ÛŒ ارتباطی من را کش٠بکند، بیژن ØµÙØ§Ø±ÛŒ توانست این ÙØ¶Ø§ را ارزیابی بکند، این رابطه ها بوجود آمد. اگر قرار بود بر مبنای نگاه٠تئاتری های دیگر به متن نعلبندیان نگاه شود همه چیز در نطÙÙ‡ Ø®ÙÙ‡ شده بود Ùˆ جریانی ایجاد نمی شد.
یادم Ù…ÛŒ آید یکی از ایراداتی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ این بود Ú©Ù‡ در نوشتۀ نعلبندیان آمده «مه صØÙ†Ù‡ را پر Ù…ÛŒ کند، مه صØÙ†Ù‡ را خالی Ù…ÛŒ کند» … اگر این Ø§ØªÙØ§Ù‚ بخواهد Ø¨ÛŒØ§ÙØªØ¯ Û²Û° دقیقه طول Ù…ÛŒ کشد! پس چطور ممکن است این متن را اجرا کرد؟ در صورتی Ú©Ù‡ این موضوع برای من ساده ترین مسئله بود Ùˆ راست اش کش٠متن نعلبندیان ارتباطی با این مسائل سطØÛŒ نداشت.
♦ «رضا ژیان» Ú©Ù‡ در آن زمان عضو گروه «تئاتر کوچه» در «کارگاه نمایش» بود، در یادداشت های روزانۀ سال های Û±Û³ÛµÛ¹-Û±Û³Û¶Û° Ú©Ù‡ بعد از مهاجرت اجباری به آمریکا نوشته شده – Ùˆ در ÙØµÙ„نامۀ «سیمیا» ویژه «اسماعیل خلج» منتشر شده – به ÙØ±Ø¬Ø§Ù… Ùˆ دلایل تعطیلی «کارگاه نمایش» اشاره Ù…ÛŒ کند.
مرØÙˆÙ… «رضا ژیان» معتقد بود ØØ¶ÙˆØ± ÙØ±Ø¯ÛŒ همچون «آشور بانی پال بابلا» در «کارگاه نمایش» Ùˆ تجربیات به Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ùوق آوانگاردش Ú©Ù‡ در تضاد با Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ÛŒØª های اخلاقی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ جامعۀ آن زمان بود موجب نابودی، بدنام شدن Ùˆ تعطیلی «کارگاه نمایش» پس از پیروزی انقلاب اسلامی شد. نظر شما در مورد دلایل تعطیلی Ùˆ پایان کار ٠«کارگاه نمایش» چیست؟
من نمی توانم با چنین کلماتی در مورد آشور قضاوت کنم چون باور دارم روØÛŒÙ‡ Ùˆ استعداد آنچنانی Ùˆ آن نوع روبرو شدن هم برای تئاتر ما لازم بود. مسئلۀ دیگر این بود Ú©Ù‡ در تØÙˆÙ„ درونی «کارگاه نمایش» چنین رویکردهایی چگونه Ù…ÛŒ توانست جای بگیرد؟
برنامه ریزی کارگاه به این Ø´Ú©Ù„ بود Ú©Ù‡ در Û³ سال نخست Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ آزادانه کار Ù…ÛŒ کردند. بعد از این مدت، کسانی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانستند با هم کار کنند گروه تشکیل Ù…ÛŒ دادند Ùˆ بعد از تشکل Ùˆ نام گذاری این گروه ها – مثل «گروه تجربی»، «گروه کوچه»، «گروه بازیگران شهر» Ùˆ… – Ú©Ù‡ Ø§ÙØ±Ø§Ø¯Ø´Ø§Ù† Ù…ÛŒ توانستند در اجرای گروه های دیگر هم ØØ¶ÙˆØ± داشته باشند – مثل رضا ژیان Ú©Ù‡ عضو «گروه کوچه» بود ولی در اجرای «ناگهان..» با من همکاری کرد – به کارشان ادامه Ù…ÛŒ دادند.
 اما مرØÙ„Û€ پایانی Ú©Ù‡ برای گروه های کارگاه در نظر Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ شده بود این بود Ú©Ù‡ مراکز ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ùˆ ÙØ¶Ø§Ù‡Ø§ÛŒ دیگری بوجود بیاید Ú©Ù‡ هریک از گروه های Ø´Ú©Ù„ ÛŒØ§ÙØªÙ‡ به آن مکان ها منتقل شوند Ùˆ همیشه کارگاه، Ù…ØÛŒØ· آزادی باشد Ú©Ù‡ نسل٠دیگری را در خودش پرورش دهد. در ادامه گروه ها به این انسجام رسیدند، اما Ù…ØÙ„ ها بوجود نیامدند. مثلاً «موزه آبگینه» یکی از آن Ù…ØÙ„ هایی بود Ú©Ù‡ مقرر بود در اختیار یکی از گروه ها قرار بگیرد …
♦ «تئاتر شهر» هم جزء٠این مکان ها بود؟
مسئلۀ تئاتر شهر ÙØ±Ù‚ Ù…ÛŒ کرد. آنجا جزئی از Ø·Ø±Ø Â«Ú©Ø§Ø±Ú¯Ø§Ù‡ نمایش» نبود. هنگامی Ú©Ù‡ تئاتر شهر بوجود آمد، متشکل ترین گروه کارگاه Ú©Ù‡ نامش «بازیگران شهر» بود به آنجا Ø±ÙØª Ùˆ قرار شد رپرتواری از متون برجسته جهان را به اجرا درآورد. ولی اشکالات ÙÙ†ÛŒ تئاتر شهر چنان بود Ú©Ù‡ این امر امکانپذیر نبود Ùˆ بعد از دو سال من Ú¯ÙØªÙ… این کار را انجام نمی دهم Ùˆ کنار کشیدم Ùˆ تئاتر تعطیل شد؛ بعد هم عملیات تجهیز ÙÙ†ÛŒ Ùˆ Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ø¢Ú©ÙˆØ³ØªÛŒÚ© از Ø³Ø±Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ شد.
در این ÙØ§ØµÙ„Ù‡ پیشنهاد شد با توجه به صرÙ٠هزینه کمتر، پارکینگ تئاتر شهر به ÙØ¶Ø§ÛŒ اجرایی Ùˆ انبارها مبدل شود. تئاترشهر در ابتدای کار ØØªÛŒ انبار هم نداشت.
♦ این پارکینگ همان «سالن چهارسو»ی ÙØ¹Ù„ÛŒ است؟
بله. تئاتر چهارسو به این صورت ساخته شد Ú©Ù‡ ÙØ¶Ø§ÛŒÛŒ باشد در ابعاد متوسط، نه به بزرگی سالن اصلی تئاتر شهر Ùˆ نه Ú©ÙˆÚ†Ú©ÛŒ کارگاه نمایش، تا اجراهای نوع دیگری در آن Ø§ØªÙØ§Ù‚ Ø¨ÛŒØ§ÙØªØ¯. ØØªÛŒ بشود ÙØ¹Ø§Ù„یت های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ مثل نمایش Ùیلم های مهم تاریخ سینما یا اجرای موسیقی زنده در آن صورت بگیرد Ùˆ صندلی هایش کاملاً Ù…ØªØØ±Ú© باشد تا بتوان اجراهای Ù…ØªÙØ§ÙˆØª در آن روی صØÙ†Ù‡ برد.
ØØªÛŒ با وجود قوس دیوارۀ بنای تئاتر شهر Ú©Ù‡ بتونی Ùˆ غیر قابل تغییر بود این تئاتر را Ø´Ú©Ù„ دادیم. مسئله ÛŒ آکوستیک Ùˆ نور را هم با گروهی Ú©Ù‡ تئاتر ملی انگلستان را ساخته بود Ùˆ به طور موقت برای کار روی سوله های تلویزیون به ایران آمده بودند، پیش بردم Ùˆ طراØÛŒ هایی انجام دادیم. تمام چوب هایی Ú©Ù‡ روی دیواره ها نصب شده Ùˆ پارچه های قهوه ای رنگ نسوزی Ú©Ù‡ رویش داشت – Ú©Ù‡ الان پارچه های سیاه رنگ روی آنها زده اند-  برای این بود Ú©Ù‡ ÙØ¶Ø§ÛŒ طبیعی تری ایجاد شود. همچنین با تغییر دادن جای این چوب ها این امکان وجود داشت Ú©Ù‡ بر مبنای Ø´Ú©Ù„ اجرا، تصØÛŒØØ§ØªÛŒ در آکوستیک سالن ایجاد شود. ک٠سالن هم پارکت شد تا برای پرش Ùˆ ضربه های بدنی Ø§ØØªÙ…الی بازیگران امن باشد. یعنی یک ÙØ¶Ø§ÛŒ دقیق Ùˆ بسیار کابردی هم از نظر صوت Ùˆ هم نور. بدون اینکه ابتدا به ساکن اینطور ساخته شده باشد.
سالن چهارسو را با هزینه بسیار کمی ساختیم و بعد، ما از «کارگاه نمایش» جدا شدیم و دیگر «بازیگران شهر» هم نبودیم، چون من دیگر در سالن اصلی هیچ نمایشی اجرا نکردم.
آخرین کاری Ú©Ù‡ آنجا بود «کالیگولا» بود Ú©Ù‡ بعد از اجرا در جشن هنر روی صØÙ†Ù‡ بردم Ùˆ آخرین دو کاری Ú©Ù‡ من برای آن صØÙ†Ù‡ آماده کردم با درنظر Ú¯Ø±ÙØªÙ† مسائل آکوستیک «ایول٠کوچولو» [هنریک ایبسن] Ùˆ «انسان، ØÛŒÙˆØ§Ù†ØŒ تقوا» [پیر آندللو] بود Ú©Ù‡ خاص آن سالن انتخاب شد.
اگر من تئاتر شهر را قبلاً Ù…ÛŒ شناختم «باغ آلبالو» را برای آنجا انتخاب نمی کردم. اجرای «ناگهان..» هم آماده بود اما برای Ø§ÙØªØªØ§Ø تئاتر شهر مناسب نبود. در نتیجه این سالن به مرور ساخته Ùˆ پرداخته شد. ØØªÛŒ کارهای دیگری Ú©Ù‡ مثلاً علی رÙیعی در سالن اصلی روی صØÙ†Ù‡ برد هیچکدام در هماهنگی با تئاتر شهر نبود.
همانطور Ú©Ù‡ Ú¯ÙØªÙ… تئاترها Ùˆ ÙØ¶Ø§Ù‡Ø§ÛŒ دیگری Ú©Ù‡ قول داده شده بود بوجود Ù…ÛŒ آید به خاطر اشکالاتی Ú©Ù‡ برای تلویزیون رخ داد – هم از نظر بودجه Ùˆ هم مشکلات سیاسی- ایجاد نشد. دوره ای بود Ú©Ù‡ عده ای از کارکنان تلویزیون به اتهام دزدیدن ولیعهد به زندان Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ بودند …
♦ ماجراهایی Ú©Ù‡ به «خسرو گلسرخی» Ùˆ دادگاه او هم کشیده شد …
در ØÙˆØ§Ù„ÛŒ سال های Û±Û³ÛµÛ³ – Û±Û³ÛµÛ´ بود Ú©Ù‡ به همین دلایل Ø·Ø±Ø Ø§Ø³ØªÙ‚Ø±Ø§Ø± گروه های «کارگاه نمایش» در تئاترها Ùˆ سالن های مستقل مسکوت ماند. آن ØØ±ÙÛŒ Ú©Ù‡ رضا ژیان زده به این دلیل بود Ú©Ù‡ گروه ها امکان استقرار پیدا نکرده بودند Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ نوجویانه آشور بانی پال با دیگران Ú©Ù‡ گروه های Ø´Ú©Ù„ ÛŒØ§ÙØªÙ‡ بودند، در تضاد قرار Ù…ÛŒ Ú¯Ø±ÙØª.
♦ اما مثلاً در مورد اجرای Ø¨ØØ« برانگیز Â«ÙØ´Ø§Ø± دندان» در سال Û±Û³ÛµÛ¶ -Ú©Ù‡ در زیر پله ای واقع در خیابان ثریا-انقلاب ÙØ¹Ù„ÛŒ- Ø§ØªÙØ§Ù‚ Ø§ÙØªØ§Ø¯- چطور؟ اجرایی Ú©Ù‡ دیدن اش ØØªÛŒ برای Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ زیر Û±Û¸ سال ممنوع اعلام شده بود؟
چون من در آن دوره در کارگاه نبودم نمی توانم اظهار نظر کنم. دوره ای است Ú©Ù‡ من غایبم. دوره ای است Ú©Ù‡ من در تئاتر چهارسو بودم. غیر از «ساعت ششم» Ú©Ù‡ در تخت جمشید اجرا شد کارهای اجرا شده توسط او در «کارگاه نمایش» دو تک پرده ای از یوکیو میشیما بود Ùˆ همینطور «قوی تر» از استریندبرگ. بعد هم «آخرین زمان» Ú©Ù‡ نوشتۀ خودش بود را روی صØÙ†Ù‡ برد.
♦ اجرای «مرگ گرگ» چطور؟   Â
متعلق به سال هایی است Ú©Ù‡ من دیگر در کارگاه نیستم. آن اواسط «یخبندان است»، «عادل زیاد ØØ±Ù Ù…ÛŒ زند» Ùˆ … Ú©Ù‡ نوشته هایی از خودش بود را روی صØÙ†Ù‡ برد. در تمام این کارها درگیری هایی با خودش داشت Ùˆ طبیعی بود، کارگاه Ù…ØÙ„ تجربه بود Ùˆ باید این Ø§ØªÙØ§Ù‚ات Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ§Ø¯. اگر در برابر بیننده جواب Ù…ÛŒ Ú¯Ø±ÙØª ادامه پیدا Ù…ÛŒ کرد Ùˆ اگر نه، کنار گذاشته Ù…ÛŒ شد.
اینکه نتیجه گیری شود «کارگاه نمایش» Ùقط به این دلیل تعطیل شد، واقعیت ندارد.
♦ یعنی تضاد با سنت، مذهب Ùˆ برخی جنبه های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ عمومی در تجربه های تئاتری «آشور بانی پال» Ùˆ دیگران مسئله ساز نبود؟
نه. Ùکر نمی کنم چون تجربیات «کارگاه نمایش» در ابعادی نبود Ú©Ù‡ بخواهد چنین تاثیری بگذارد. این انعکاس مطبوعاتی بود Ú©Ù‡ به این مسئله ضریب Ù…ÛŒ داد.
ببینید وقتی شما در مجموع Û³Û° تا Û´Û° Ù†ÙØ± برای یک اجرا بیننده دارید، در Û³ الی Û´ اجرا Ú©Ù‡ ØØ¯Ø§Ú©Ø«Ø± Û±Û²Û° Ù†ÙØ± آن را Ù…ÛŒ بینند Ú©Ù‡ نهایتاً در طول یک سال ممکن است به Û±Û°Û°Û° Ù†ÙØ± برسد. مقایسه کنید با مطلبی Ú©Ù‡ در مورد آن اجرا در روزنامه منتشر Ù…ÛŒ شود Ùˆ Û³Û°Û°Û° تا Û´Û°Û°Û° Ù†ÙØ± با تصور Ùˆ تخیل ذهنی خودشان از آن اجرا Ù…ÛŒ سازند. بین واقعیت آن پدیده Ùˆ نتیجه گیری برآمده از انعکاس مطبوعاتی اش از زمین تا آسمان ØªÙØ§ÙˆØª هست.
به هردلیلی در این مورد عدم صداقت Ùˆ مسئولیت پذیری در انعکاس مطبوعاتی مشکل ساز شد. شناخت اجتماعی Ùˆ اینکه جامعه این مطلب را چطور برداشت Ù…ÛŒ کند، Ù…ÛŒ تواند نقش شما را به عنوان رسانه ای Ú©Ù‡ چوب به آتش اضاÙÙ‡ Ù…ÛŒ کند یا دامنۀ خسارت آن را Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ Ù…ÛŒ کند، مشخص کند.
در مورد «کارگاه نمایش» اشکال ارتباطی Ùˆ مطبوعاتی وجود داشت Ùˆ دخالت ها Ùˆ ØØ³Ø§Ø¯Øª های ØØ±ÙÙ‡ ای تئاتری های دیگر! ممکن بود من از کار آشور بانی پال خوشم نیاید اما اهمیت ØØ¶ÙˆØ± او را نقض نمی کردم. سلیقه یک چیز است، تصمیم در مورد بود Ùˆ نبود ÙØ±Ø¯ÛŒ یا نگاهی دیگر مسئله Ù…ØªÙØ§ÙˆØªÛŒ است.
اگر در یک جامعه صداهای مختل٠باشد تئاتر Ù…ÛŒ تواند تراش پیدا کند چراکه تاثیر متقابل ایجاد Ù…ÛŒ شود. اگر این تعامل در طول زمان نتواند سازنده Ùˆ خلاقیت Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† باشد آنوقت Ù…ÛŒ توان در موردش قضاوت دیگری داشت. من نمی توانم قضاوت بکنم چون در Û³ سال٠آخر٠«کارگاه نمایش» در آنجا ØØ¶ÙˆØ± نداشتم.
2 دیدگاه
سلام به نویسندگان مطلب و سردبیر نمایشگر
بسیار ممنون Ú©Ù‡ این قسمت مهم تاریخ تئاتر ایران را Ø¯Ø±Ú¯ÙØªÚ¯Ùˆ با یکی از آدمهای اصلی تئاتر مدرن این دوره به Ú¯ÙØªÚ¯Ùˆ گذاشته اید. Ùکر میکنم Ùقط در ØµØØ¨Øª با Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ Ù…ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ دست اندر کار آن دوره است Ú©Ù‡ گوشه های تاریخ رنگ میگیرند. در مطلب بالا Ùقط یک نکته مهم اشتباه شده است. من به عنوان عضو گروه بازیگران شهر در نمایشنامه «کالیگولا » Ùˆ « انسان ØŒ ØÛŒÙˆØ§Ù† Ùˆ تقوا» بازی میکردم. این سه نمایشنامه Ú©Ù‡ آربی نام میبرد در سالن بزرگ تئاتر شهر اجرا شد . تئاتر چهارسو بعد از جدایی های گروه به وجود آمد. بعد از Ø³ÙØ± های «کالیگولا» Ùˆ « سواری درآمد» در تئاتر چهارسو « خلوت Ø®ÙØªÚ¯Ø§Ù† » Ùˆ نمایشهای دیگری اجرا شد. بعضی بروشورها را هنوز ØÙظ کرده ام. Ùˆ در ÙØ±ØµØªÛŒ دیگر در اختیار خواهم گذاشت. موÙÙ‚ باشید
سرکار خانم جمیله ندایی، از دقت نظر Ùˆ ØªÙˆØ¶ÛŒØØ§Øª تکمیلی شما بی نهایت سپاسگزاریم Ùˆ ممنون Ú©Ù‡ با توجه خود در تصØÛŒØ مطالب منتشر شده در «نمایشگر» به ما یاری رساندید.